عشق ممنوع

ساخت وبلاگ

امروز 2 تير ماه ساعت هفت و نيم صبحه روز خاصي و متفاوتيه در عين اينكه ميتونه بدترين روز باشه ميتونه بهترين هم باشهشايد بستگي به شانس من،‌ نذر و نيازايي كه كردم ،‌دعاهايي كه خوندم المتاسايي كه كردم پيش خدا وضعيت متفاوت بشه ب خودش كه هرچي گفتم گفت تو دوست نداري من پيشرفت كنم !!؟؟ چرا عزيزترين! منم دوست دارم پيشرفت كني ولي همينجا كنار من! نه بي يه شهر ديگه من كه تو خودت نميگفتي خودتو ازم دور نكن خودتو ازم نگير ميگفتي فاصله بگيريم سرد ميشيم  و.... حالا چي شده وقتي ميبيني تو كار يه كوچولو بالاتر ميري البته از نظر خودت همه ي اين حرفا يادت رفت؟؟؟ بگذريم از گله و ناراحتي هاي من نسبت به تو تو اين روزا... امروز نميدونم ساعت چند قرار داري تو شركت .....! بايد بري با مديرعاملشون صحبت كني ببينيد به توافق ميرسيد برا كار يا نه همينجا يه پرانتز جهت گله و شكايت باز كنم كه از ديد من شما به توافق رسيدي فكر كنم فقط داري ميري محيط كاريه اونجا رو ببيني خلاصه قرار امروز مشخص بشي كه اونجا موندگاري يا نه! برميگردي واااي خداي چققد حالم بده ضربان قلبم عجيب تند شده تو دلم انگار يكي داره چنگ ميزنه حالم بده خدايا خودت ميدوني كه راضي م به رضات ولي تحمل اين لحظه ها و شنيدن اون خبر بد ديوانه م ميكنه خدايا خودت امروز رو ختم به خير كن .... عشق ممنوع...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1shahrivario بازدید : 34 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 15:43

نمیدونم چی شد که تصمیم گرفتم بعد این همه مدت دوباره بیام و درباره چیزی کاملاً متفاوت صحبت کنمامروز 27 بمهن ماه سال 1400 ، ساعت 7:27 صبحمن در 24 مرداد ماه 1399ازدواج کردم با تو، علیرغم مشکلاتی که داشتیم که البته مدیریت و حل شدند ...دوست دارم یک پست جداگانه برای همه داستانای قشنگ ش بنویسم  و اینجا به یادگار بذارمتو تمام این 3-4 سال که اینجا نبودم و ننوشتم خیلی چیزا عوض شده خیلی چیزا...داداشم 4  اسفند 1397 در شهر مقدس مشهد فوت کرد (ایست قلبی!) و در روز 16 اسفند 1397 به خاک سپرده شد (اونم داستانش خیلی طولانیه و برا خودش پست جداگانه ای میخواد) و ... از اون روز داستان خانواده ما عوض شد.افسرده تر پیر تر شکسته تر و خمیده تر شدن بابا و مامانتنها تر از قبل و . ..بابا دیماه 1399سکته مغزی کرد ... چقدر نوشتن این جمله ها آسونه و چقدر تحمل اون روزا سخت ... تجریه سختی بود که بابات رو که کوووه قدرته با واکر ببینی که درست نتونه حرف یزنه و تعادلی تو راه رفتن نداشته باشه پزشکا گفتن که سکته ناقص بوده و مغز زیاد هم درگیر نشده ولی باز تیر ماه 1400 بازم سکته کرد که خداروشکر اونم ناقص بود اما توانی نداره نای حرف زدن نداره دست راستش اونقدر فرمون نداره و کلاً شکسته و داغون از لخاظ روحیو مامان الان نزدیک به دو هفته ست که مشکل پیدا کرده برادری رو که مرده میگه میبینم و باهاش حرف میزنه و نه فقط خودش اذیته که همه رو هم حتی همسایه ها عاصی کرده صبح زود میره بیرون نصفه شب میره بیرون و همش یا براش دارو و لباس میبره یا باهاش حرف میزنهاوضاع خونه اصلاً خوب نیست و من خیلی آشفته م جلو همسرم یه جورایی خجالت هم میکشم از اینکه مامان تو عوالم خودشه و اصلاً یه وقتایی تو دنیای ما سیر نمیکنه :(بردیمش پزشک اعصاب و عشق ممنوع...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1shahrivario بازدید : 72 تاريخ : چهارشنبه 27 بهمن 1400 ساعت: 20:01

امروز 19/01/1397 ، خيي از وبلاگم فاصله گرفتم قرار بودم يه وبلاگ جديد برات بسازم و تو اون باهات درد و دل كنم اما نشد يادم رفت وقت نكردم نميدونم ... به هر حال الان بعده مدتها اينجام و ميخوام بگم تو اين عشق ممنوع...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1shahrivario بازدید : 123 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 23:33

امروز اومده بودم اينجا از دلگيري اين روزام بنويسم از اينكه خيلي حال رابطه مون خوش نيست ولي وقتي يه سر به وبلاگ زدم ديدم 2 تير چه پستي گذاشتم !! با خودم گفتم اول خدا رو با تمام وجود شكر كنم كه اون روز عشق ممنوع...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1shahrivario بازدید : 122 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 23:33

سلام زندگيم تو شركت شرايطي خوبي نداريم وضعيت خوبي نيست نه براي من نه براي تو (البته شما بيشتر تو فشاري) نميدونم چي سرمون مياد اصلاً شايد اين آخرين پستي كه باشه كه اينجا ميذارم خيلي تو فشاري خيليا با حرفاشون دارن اذيتت ميكنن به روي خودتم نمياري ولي من ميفهمم با اينكه اين اواخر ازت فاصله گرفته بودم ولي الان دلم ميخواد با همه وجود كنارت باشم آدم بايد خودشو تو اين شرايط ثابت كنه بايد نشونت بدم كه چققد عشق ممنوع...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق ممنوع دنبال می کنید

برچسب : شايد,ديگه,نباشم, نویسنده : 1shahrivario بازدید : 113 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 23:52

امروز حالم خيلي گرفته ست نه بخاطر اتفاقاتي كه تو اين مدت افتاده و هنوزم داره ميافته نه! بخاطر توئه كه نيستي الان حدود شونزده روزي هست كه نيستي رفتي مرخصي بخاطر خانومت ، كوچولوتون دنيا اومده و تو برا بار دوم پدر شدي و از اين بابت خيلي خوشحالي اما من اينجا دارم دق ميكنم فكر ميكردم تحمل اين اوضاع خيلي سخت باشه اما خداروشكر گذشت، اما نميدونم چرا اين روزاي آخري اينقد دل تنگ شدم يكشنبه هفته آينده مياي س عشق ممنوع...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق ممنوع دنبال می کنید

برچسب : برگرد, نویسنده : 1shahrivario بازدید : 108 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 23:52

امروز چهارشنبه 21 تيرماه 96، ميخوام بعده مدتها بنويسم حالم خوبه و اين بهترين اتفاقيه كه منتظرش بودم ايمان كه رفت خيلي سرخورده شدم بخصوص وقتي متوجه شدم كه تو هم هوامو نداري اما الان توي دلم جايي براي ايمان نيست به هيچ عنوان دلم هواشو نميكنه تو هم ديگه تقريباً سه ماه كه نيستي بدون هيچ ارتباطي حتي سلام و خداحافظي!‌ بين من و اتفاقاي بدي افتاد شما خيانتي در حقم كردي كه ...! بگذريم خوشم نمياد درباره ش ح عشق ممنوع...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق ممنوع دنبال می کنید

برچسب : حالم,خوبه, نویسنده : 1shahrivario بازدید : 110 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 23:52

از امروز ميخوام برم كلاس پيلاتس و اينجور چيزا (اينجورا چيزا يعني بدنسازي و يوگا هم ميرم) ميخوام از اول شروع كنم ميخوام مال خودم باشم اين مدت كه ياد و خاطره و عشق شما دو تا رو از ذهنم و قلبم بيرون كردم يه آرامش عجيبي اومده سراغم دوست دارم تا هميشه اينجور بمونم البته يكي دو باري باهات حرف زدم در حد پيام، تو شركت كه به هيچ عنوان ! اما همونا هم بيش از چهار پنج تا پيام نشدن من در حال حاضر يه سختي ديگه عشق ممنوع...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق ممنوع دنبال می کنید

برچسب : شروع,دوباره, نویسنده : 1shahrivario بازدید : 110 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 23:52

حالم خوب نيست

ميفهمي ؟

شايد يه روز اومدم اينجا و دوباره نوشتم از حالم .... چه خوب .... چه بد ...اما الان فقط ...

+ نوشته شده در  سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۶ساعت 7:55  توسط سكرت  | 
عشق ممنوع...
ما را در سایت عشق ممنوع دنبال می کنید

برچسب : مأموريت, نویسنده : 1shahrivario بازدید : 106 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 23:52

ديروز با همه مشغله اي كه سركار داشتم سعي كردم تمركز كنم و يه ايميل برات فرستادم  يه سري حرفا رو بايد ميزدم يه سري سوالا رو بايد مي پرسيدم به شنيدن جواباشون نياز دارم   ديروز آخرين لحظه فرستادمش و بهت خبر دادم كه ايميل رو بخوون حالا نميدونم خونديش يا نه اما من بي صبرانه منتظر جواب هستم  بنظر خودم بهتر موقعيت بود چون تو هم تنها بودي و بهتر ميتونستي كه فكر كني حالا نميدونم احتمالاً‌ فردا بر مي گردي ميگي وقت نكردم ... نميدونم ...! اميدوارم كه اينطوري نشه منتظرم عشق ممنوع...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق ممنوع دنبال می کنید

برچسب : ايميل,ايميل جديد,ايميل ياهو,ايميل مؤقت,ايميلي,ايميلات,ايميل روسي,ايميل موقت,ايميل وهمي,ايميلي روز, نویسنده : 1shahrivario بازدید : 248 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 1:16